سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به سپیدی یاس ، به سرخی خون
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو


[ و فرمود : ] از بخشیدن اندک شرم مدار که محروم کردن اندک‏تر از آن بود . [نهج البلاغه]
ناگفته هایی : سید خدا:: 87/7/20:: 8:33 عصر
          روایتی دیگر

 تصویرسید حسن نصرالله

دی ماه ???? وقتی سخنرانی رهبر انقلاب تمام شد ودرحال عبور از سالن کنفرانس بود سید حسن خودش را به رهبر رساند ودستش را بوسید وقتی علت کارش را پرسیدند گفت باید نشان می دادم که سرباز رهبر انقلابم، هم چنین او در مصاحبه ی اخیرش که از شبکه یک پخش شد وتوسط صداوسیمای ((نه رسانه ی ملی اسلامی)) سانسور شده بود گفته بود که:حاضریم قطعه قطعه شویم تا ایران عزیز باشد اگر ایران عزیز باشد همه ما هستیم، من یک سرباز کوچک امام خامنه‌ای هستم

اکنون در لبنان سخنرانی های انقلابی وآتشین نصرالله به جای موسیقی از ضبط های تاکسی های بیروت پخش می شود .
بسیاری از جوانان جمله هایی ازسخنانش را روی حافظه موبایل های خود ضبط کرده اند تا در زمان زنگ خوردن موبایل هایشان به جای موسیقی نوکیا، از صدای گرم وانرژی بخش سید لذت ببرند

نفوذ شخصیت او حتی به مرزهای دنیای مجازی هم رسیده تا آن جا که امروز کنار بسیاری از مسنجرها ویا بلاگها تصویر او نقش بسته است هادی که شهید شد آن قدر عادی برخورد کرد که لج اسرائیلی ها در آمد

خودش می گوید:" درکودکی شال مشکی و بلند مادر بزرگم را دور سرم می پیچاندم وبه حاضران می گفتم من روحانی هستم ،پشت سرم نماز بخوانید ."
شخصیت نصر الله در محله کرنتینا شکل گرفت ، نوجوانی اش را در کنار پدرش در مغازه به کار میوه فروشی گذراند .گفته می شود عکسی از امام موسی صدر که در مغازه پدرش آویزان بود، برشکل گیری شخصیت سیدحسن تأثیر فراوان داشت.

سید حسن نصراله

سید برخلاف دوستانش که همیشه راهی زمین های فوتبال و سواحل توریستی بیروت بودند، به مناطق مجاور کرنتینا همانند،"‌النبعه"،" سن الفیل "و "برج حمود" می رفت تا از فضای معنوی مساجد آنها استفاده کند و مطالعه بیشتری انجام دهد .
سیدحسن از کودکی علاقه فراوانی به مطالعه داشت و در زمینه دین مطالعات زیادی انجام داده است.
او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه های کوی "النجاح" و "سن الفیل"پشت سر گذاشت،‌همزمان با جنگ های داخلی لبنان به اتفاق خانواده به بازوریه زادگاه خود بازگشت و در شهر صور دوران دبیرستان را تمام کرد.
نزدیکی به آیت الله صدر
جنبش های چپ مارکسیستی و کمونیستی در آن دوران در البازوریه فوق العاده فعال بودند به طوری که می توان گفت فضای سیاسی بسیاری از مناطق لبنان متعلق به جریان چپ بود.
اما سیدحسن به جنبش اسلامی امل پیوست. جنبش امل را امام موسی صدر در لبنان پایه ریزی کرده بود. دیری نگذشت که سیدحسن به عنوان نماینده امل در البازوریه فعالیت سیاسی اش را گسترش داد.
او در مسجد "صدر" شهر صور با یک روحانی مدرس علوم دینی به نام سید "محمد الغروی "آشنا شد و با کمک او برای ادامه تحصیلات حوزوی خود به نجف رفت. زمانی که به نجف رسید به قول امروزی ها جیبش ته کشیده بود .
نصرالله سراغ "آیت الله سیدمحمد باقر صدر" را گرفت اما او را به شخصی به نام "سیدعباس موسوی" معرفی کردند.
نصرالله در اولین دیدارش با موسوی در ابتدای گفت‌وگو سعی داشت از لهجه لبنانی دوری کند و با عربی فصیح صحبتش را آغاز کرد.

سید حسن نصرالله
در یک آن غافلگیر شد که موسوی نیز از هموطنانش است و اهل شهر "شیث النبی" در دره بقاع است. دوستی و همکاری نصرالله و موسوی از اینجا آغاز شد.
آیت الله صدر از موسوی خواست که تمامی احتیاجات طلبه جدید حوزه نجف را برآورده کند تا به تحصیلاتش ادامه دهد. نصرالله تحصیلاتش را در نجف نزد موسوی و آیت الله صدر ادامه داد و در سال 1978 مقدمات را به پایان رساند. در این دوران عراق شاهد تحولات سیاسی و امنیتی فراگیر بود. در این تحولات طلاب علوم دینی حوزه نجف همواره تحت تعقیب بودند.
طلبه های لبنانی نیز در این دوران با اتهامات مختلفی از جمله همکاری با "حزب الدعوه" عراق، همکاری با "جنبش امل" در لبنان و یا ارتباط با "حزب بعث" حاکم بر سوریه مواجه بودند.
در سال 1978 نیروهای امنیتی رژیم بعث به حوزه علمیه نجف یورش بردند هدف از این حمله دستگیری سیدعباس موسوی استاد نصرالله بود

نعره های حیدری.
بازگشت به لبنان
نصر الله به دلیل فشارهای موجود در عراقبه لبنان بازگشت و در حوزه علمیه "بعلبک" مشغول به تحصیل و تدریس شد. در کنار تحصیلات حوزوی، سید از آموزش های نظامی غافل نماند و دوره های مختلف چریکی را پشت سر گذاشت .
سیدحسن به دلیل توانایی هایش در مدیریت وفرماندهی به عنوان نماینده جنبش امل در دره بقاع منصوب شد. در سال 1982 با آغاز اشغال لبنان ،جنبش امل به دو جریان تقسیم شد،‌جریان اول به رهبری "نبیه بری" خواهان قرار گرفتن نیروهای جنبش در کنار جبهه نجات ملی بود و جریان دوم که سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله آن را رهبری می کردند،خواستار حفظ نیروهای اصولگرای شیعی و سازماندهی آنها برای رویارویی با اشغالگران اسرائیلی بود .
مهمترین دلیل نیروهای اصولگرای شیعی در ملحق نشدن به نیروهای جبهه نجات ملی وجود شخصیتی چون "بشیر جمیل" بود چرا که بشیر جمیل در کنار روابطش با اسرائیل به دنبال ریاست جمهوری لبنان بود. از اینجا بود که هسته های اولیه حزب الله شکل گرفت و با ملحق شدن نیروهای اصولگرا به تشکیلات جدید،‌ این سازمان در ساختار سیاسی نظامی لبنان عرض اندام کرد.

سید حسن نصرالله 
از 22 سالگی در حزب الله
در ابتدای تشکیل حزب الله، سیدحسن نصرالله 22 ساله بود و به عنوان یک نیروی تبلیغاتی برای جذب جوانان شیعی برای پیوستن به حزب کار می کرد.
پس از مدتی سیدحسن نصرالله به سمت معاون دفتر حزب در بیروت در کنار "ابراهیم امین السید" ایفای مسئولیت کرد و به تدریج پله های ترقی در ساختار حزب را طی کرد تا اینکه معاونت اجرایی حزب که به منظور تنفیذ مصوبات شورای مرکزی حزب الله ایجاد شده بود تأسیس گردید.
نصرالله در این زمان به سمت معاون اجرایی حزب آغاز به کار کرد.پس از آن برای ادامه تحصیلات حوزوی خود راهی قم شد.پس از مدتی به دلیل اختلافات تنش زای جنبش امل و حزب الله سید دوباره به لبنان بازگشت .در سال 1992 سیدعباس موسوی دبیرکل حزب الله واستاد سید حسن به دست رژیم اسراییل ترور شد.

سید حسن نصرالله
نصرااله چگونه رهبر حزب الله شد؟
با ترور موسوی، سید حسن نصرالله به سمت دبیرکل حزب الله انتخاب شد.او در سال 1997 سید هادی پسر ارشدش را در رویارویی با نیروهای اسرائیلی در جنوب لبنان از دست داد.گویا شهادت سید هادی بر توانایی ها ی پدرش در مبارزه با رژیم اشغالگر قدس افزود.
با آمدن نصرالله به صدر حزب، تشکیلات شیعه لبنان از جرگه دفاعی و نظامی امنیتی فراتر رفت و حوزه جدیدی برای حضور حزب الله در ساختار سیاسی لبنان تعریف کرد. به گونه ای که در انتخابات پارلمانی لبنان در سال های 1996،‌ 2000 و 2005 همواره بر حضور نمایندگان جنبش حزب الله در پارلمان افزوده شده است. پیروزی چشم گیر حزب الله به رهبری سید حسن واخراج نیروهای اسرائیلی از جنوب لبنان در سال2000 هیچ وقت از خاطره ها فراموش نخواهد شد.
سید حسن نصر الله پس از صبحی الطفیلی و سید عباس موسوی، سومین دبیر کل حزب الله لبنان است .سید همواره یکی از اهداف اصلی سرویس های جاسوسی وتروریستی رژیم اسراییل بوده اما شجاعت و تفکر نظامی امنیتی شیخ چریک ،مانع به هدف رسیدن صهیونیست ها بوده است

سید حسن نصرالله

عزیمت به قم

به رغم تعهدی که سید حسن نصر الله به حزب داشت و بیش تر وقت خود را صرف پویایی و گسترش آن می‌کرد، اما علاقه داشت که تحصیلات علوم دینی را ادامه دهد.، زیرا از دوران نوجوانی به فراگیری علوم دینی عشق می‌ورزید. با آن که او پس از حمله اسرائیل به جنوب لبنان در سال 1982 تحصیلات خود را متوقف کرده بود تا همه تلاش خود را وقف حزب الله و مقاومت کند، اما در سال 1989 احساس کرد که می‌تواند تحصیلات علوم دینی خود را از سر گیرد بنابراین با موافقت شورای مرکزی حزب عازم حوزه علمیه قم شد تا تحصیلات را که در حوزه علمیه نجف و حوزه امام علی (ع) بعلبک آغاز کرده بود ادامه دهد.

سید حسن نصرالله
آمدن سید حسن نصر الله به حوزه علمیه قم شایعات بسیاری را برانگیخت برخی از افراد وانمود کردند که نصر الله با کارکردهای حزب الله اختلاف پیدا کرده و به قم آمده است. در پی تشدید بحران در روابط حزب الله و جنبش امل و بروز در گیری های پراکنده در مناطق اقلیم التفاح در جنوب لبنان سید حسن نصر الله با اصرار شورای رهبری ناچار شد که به بیروت بازگردد. بازگشت او به بیروت باعث شد که بار دیگر از ادامه تحصیل علوم دینی محروم شود. نصر الله هنگام اقامت در قم مسئولیت اداره شورای اجرایی حزب الله را به معاون خود شیخ نعیم قاسم واگذار کرده بود. پس از بازگشت به بیروت ضمن این که عضویت خود را در شورای رهبری حفظ کرد، مسئولیت‌های دیگری نیز بر عهده او گذاشته شد. هنگامی که سید عباس موسوی به دبیر کلی حزب الله انتخاب شد، شیخ نعیم قاسم را به عنوان معاون خود برگزیده و سید حسن نصر الله به مسئولیتهای خود در شورای مرکزی حزب الله ادامه داد.

سید حسن نصرالله

 

واما چند عکس وتوضیحاتی مختصر

سید حسن نصرالله درمراسم زوجهای مقاومت هدیه میدهد

زوجهای حزب الله

زوجهای حزب الله

دوعکس مشابه فرزندان مکتب خمینی درحال شرح عملیات خوددرمقابل فرماندهان خود

سید عباس ومبارزان حزب الله

سید حسن نصرالله وفرمانده حزب الله

نوه سید حسن نصرالله وفرزند سید جواد

نوه سید حسن نصرالله وفرزند سید جواد

سید جواد  با فرزند پسرش (نوه سید حسن نصراله)

سید جواد  با فرزند پسرش (نوه سید حسن نصراله)

سید جواد دردوران کودکی

سید جواد نصرالله دردوران کودکی

کتاب سید جواد (کتاب شعردرحصوص مقاومت)

کتاب سید جواد (کتاب سعر درحصوص مقاومت)

چند عکس سیاسی سلام واحوالپرسی گرم وسرد

سلطان محمود

سلطان محمود احمدی نژاد وسید حسن نصرالله

سلطان محمود وسید حسن نصرالله

خوب که به جایی نرسیدی والا جواب سلام هم نمی دادی

سید محمد خاتمی وسید حسن نصرالله



  • کلمات کلیدی :
  • گل یاس ()

    ناگفته هایی : سید خدا:: 87/7/20:: 8:32 عصر

    ساعاتی از شب گذشته بود تا این که بالاخره مکان قطعی ملاقات را به ما اعلام کردند. سریع خود را به محله «---------» رساندیم. بعد از گذشتن از یک ایست بازرسی خود را به جلوی آپارتمان چند طبقه‌ای که میان آپارتمان‌های بلند گم شده بود رساندیم. از گیت بازرسی رد شدیم. برادران حزب‌الله ـ که سخت از بر و بچه های خودمان تشخیص داده می‌شدند ـ اشیاء فلزیمان را گرفتند.

    کودکی سید حسن نصرالله

    دیدار در یک اتاق کوچک، که با صندلی‌های فایبرگلاس یا به قول خودمان پلاستیکی! فرش شده بود، انجام شد. دیوارهای اتاق با چند تابلوی ساده که همه نماد مقاومت بودند تزئین شده بود و ما قبل از آمدن میزبان، آنها را تماشا می‌کردیم.

    سید حسن با ابهت همیشگی‌اش وارد اتاق جلسه شد. احوالپرسی گرمی کرد و روبرویمان نشست. محافظانش هم آرام و جدی دو طرف او نشستند. نماینده ما دقایقی صحبت کرد و سؤالاتی مطرح کرد. سید همان اول غافلگیرمان کرد و با خنده پرسید می‌خواهید عربی صحبت کنم یا فارسی؟! البته این جمله را فارسی گفت! بچه‌ها گفتند فارسی. گفت بسیار خوب! البته فارسی من ضعیف است و من پنجاه درصد آن را می‌دانم. ولی در طول صحبت معلوم شد که بسیار مسلط هستند و بدون مکث و با ادبیات صحیح صحبت می‌کند.

    سید حسن نصرالله درحال دعا خواندن

    صندلی سید با ردیف جلویی دو متر بیشتر فاصله نداشت. هم‌چنین، مکانی که سخنرانی می‌کرد، بلندتر از جای مستمعین نبود. تا آخر لبخند بر لبانش بود. خیلی تحویلمان گرفت و نزدیک یک‌ساعت و نیم برایمان سخن گفت. بعد از جلسه با متانت و بزرگواری ایستاد و در چندین نوبت با بچه‌ها عکس یادگاری گرفت. با تک‌تک بچه‌ها دست داد و ما هم دستش را بوسیدیم.

    نصرالله سخنان خود را این گونه آغاز کرد: من فکر کردم چه بگویم، موضوعی که نمی‌شود با رسانه‌های گروهی طرح کنیم که مربوط به جمهوری اسلامی، امام(ره) و مقام معظم رهبری هم باشد. برگردیم به 21 سال قبل یا بیشتر، به سال پیروزی انقلاب اسلامی سال 1979. شیعیان لبنان (و اهل سنت) منفعل بودند اما توجه خوبی به امام شد و ایشان تأثیر فراوان بر ملت لبنان داشتند، اقتصادی ، فرهنگی و … مخصوصاً در سطح جوانان. جزء پیشگویی‌هایشان هم هست که: «یهودیان کنار هم جمع می‌شوند و نابودی آن‌ها زمانی است که انقلابی در شرق شود و یکی از فرزندان انبیاء، هم‌نام یکی از انبیاء بنی اسرائیل قیام می‌کند.».
    سید حسن نصرالله
    لبنان پر از شیعه بود و از لحاظ فکری، نزدیک به ایران. بعد از حمله به لبنان در دو ماه حزب‌الله به وجود آمد. همه جوان بودند. سید عباس موسوی، بزرگترین عالم جریان، 26 ساله بود، و آنچه طبیعتاً باید 20 سال بعد تشکیل می‌شد دو ماهه تشکیل شد. در این اوضاع امام گفتند ارتش و سپاه بیاید سوریه و لبنان که اسرائیلی‌ها مستقر شده بودند. سپاه آمد و مستقر شد. جمهوری اسلامی ایران هر چه در توان داشت برای لبنان می‌داد؛ پول،  آموزش، کمک فکری.

    امام فرمودند: «از صفر شروع کنید و با همین نیروی کم مبارزه کنید که پیروز خواهید شد. من از همین حالا می‌بینم که پیروزی از آنِ شماست.» با خود می‌گفتیم یعنی چه؟

    از حضرت امام خواستیم که در مسأله لبنان یک کسی نماینده شما باشد که مزاحم وقت حضرت‌عالی نشویم. امام آن زمان فرمودند نماینده تام‌الاختیار من آقای خامنه‌ای هستند. آقا هم خیلی با ما مهربان بودند. از زمان انعقاد نطفه حزب الله، آقا مسئول ما بود. ایشان در مسائل اسرائیل کارشناس‌تر از کارشناسان است. خلاصه کار را ادامه دادیم؛ اما امام فرموده بودند تا اخراج کامل ادامه دهید. تا اینکه امام رحلت کرد. رسیدیم خدمت آقا که الان شما رهبر ما هستید، یک نفر را معرفی کنید تا زیاد مزاحم شما هم نشویم. آقا فرمودند: «نه خیر، مسألة اسرائیل و لبنان مربوط به من است و من خودم مسؤول این مسأله هستم.» آقا خصوصیات تک تک ما را می‌شناسند. این ارتباط عمیق از مهمترین عوامل پیروزی و از بزرگترین برکات برای حزب‌الله بود.

    سید حسن نصرالله

    اما چند قضیه از رهنمودهای حضرت آقا:
    قضیه اول، یک روز بعد از جنگ دوم خلیج فارس در کنفرانس مادرید، عرب ها و اسرائیلی ها را جمع کردند برای صلح خاورمیانه که آقا هم یک پیام مهم علیه آن داد. همه رفته بودند، رئیس جمهور سوریه، لبنان و ... پشتیبان بین‌المللی هم داشتند، مثل آمریکا و شوروی. صلح به نظر ما و همة صاحب‌نظران قطعی بود. رسیدیم خدمت آقا و گفتیم که ما تنها ماندیم. فرمودند:« درست است که همه دنیا جمع شده‌اند ولی من به شما می‌گویم صلح نخواهد شد و کنفرانس موفق نخواهد بود.» در شرایطی بود که تحلیل‌گران می‌گفتند کار تمام شد. حتی بعضی آقایان در ایران هم این نظر را داشتند. اسحاق رابین و حافظ اسد با واسطه مذاکره می‌کردند و نزدیک به توافق بودند. بعد از حدود یک ماه انتفاضة اول آغاز شد و در کمال ناباوری همگان روند صلح شکست خورد.

    سید حین نصرالله وسید عباس ومقام معظم رهبری

    قضیة دوم، در مورد عقب‌نشینی اسرائیل بود. همه معتقد بودند که محال است عقب‌نشینی از مرزها آن‌هم بدون قید و شرط. رفتیم خدمت آقا؛ فرمودند: «من تحلیل شما را قبول ندارم.» ولی صریح نفرمودند. بعد از چند روز فرماندهان ما رفتند تهران خدمت آقا. عادتاً این‌ها طول عمر مسؤولیتشان دو سال بود. لذا عده‌ای از این‌ها برای جانشینی فرماندهان شهید آماده شده بودند. ابتدا فقط برای نماز از آقا اجازه گرفته بودیم. بعد درخواست دست‌بوسی کردیم. بعد خودشان فرمودند که کمی صحبت کنیم. فرمودند: «پیروزی شما خیلی نزدیک است، نزدیک‌تر از آنچه شما به ذهنتان برسد، همه شما با چشمان خود خواهید دید.» و بعد از چند روز ما دیدیم اسرائیل فرار کرد.

     

    قضیه سوم، مساله سوریه بود. به خاطر سیستم امنیتی بسیار بسته کسی نمی داند داخل سوریه چه می‌گذرد و ما نمی‌دانستیم که بعد از مرگ حافظ اسد چه می‌شود. لذا همیشه نگران بودیم که یک مخالف سر کار بیاید. یک بار که حافظ اسد مریض شد، خدمت آقا رسیدیم و گفتیم برایش دعا کنید، فرمودند دعا می‌کنم. بعد از مدتی خوب شد. گذشت تا این که بار دیگر حافظ مریض شد. دوباره خدمت آقا رسیدیم که دعا کنید، فرمودند: «البته من دعا می کنم ولی ناراحت نباشید. چون کسی که بعد از او می‌آید برای شما خیلی بهتر خواهد بود.» وزارت خارجه و اطلاعات که هیچ CIA هم نمی دانست چه می‌شود. به هر حال حافظ فوت کرد و بشار آمد. و جداً وضع ما بعد از فوت حافظ اسد خیلی بهتر شد. به طوری که اسرائیلی‌ها می گویند، نمی‌دانیم کدام از یک از اینها از دیگری اطاعت می‌کنند؟ صمیمیت ما با سوریه، اکنون به صورتی است که هر زمان بخواهم با بشار دیدار و تبادل نظر می کنم .

    سید درکنار موشک سایبر

    سید حسن نصرالله درکنار موشک سایبر

    وقتی که ما در جنوب لبنان پیروز شدیم. خدمت آقا رسیدیم و من با تأسف و ناامیدی گفتم: « حضرت آقا هجده سال طول کشید تا حزب‌الله جنوب لبنان را آزاد کرد، فلسطین چقدر طول خواهد کشید؟!» آقا فرمودند: « حالا که پرسیدید می‌گویم که اعتقاد دارم آزادی قدس کمتر از آن طول می‌کشد.»

    سید حسن در پایان سخنان خود اظهار داشت: آقا در لبنان بسیار محبوب هستند. طوری که در لبنان وقتی شنیده می‌شود کسی در ایران به آقا انتقاد می‌کند یا با ایشان مخالفت می‌شود. با تعجب و ناراحتی می‌گویند که اینها آقا را و قدر او را نمی‌شناسند.   این سرزمین یک روز هم تحت لوای ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام نبوده و شیعه هرگز حاکمیت نداشته تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی 1400 سال شیعه مستضعف و فقیر بود. ما تا سی سال پیش یک مؤسسه یا مدرسه نداشتیم. اما شیعه امروز قوی‌ترین طایفة لبنان است. از لحاظ نظامی قویترین نیرو هستیم در لبنان و قابل مقایسه با اسرائیل شده‌ایم. حزب‌الله بزرگترین حزب سیاسی لبنان است. یکی از ممتازترین رادیوها و بهترین شبکه های عربی (المنار) برای حزب‌الله است. شیعه قویترین جریان را در لبنان دارد و الان دیگران از ما تقیه می کنند. بر عکس گذشته که ما تقیه می کردیم.  
    ما آینده را برای خود می‌دانیم.

    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------

     

    گفت وگوبا عبدالکریم نصرالله پدر سید حسن نصرالله

    پدر ومادر سید حسن نصرالله درکنار احمدی نژاد 

    پدر ومادر سید حسن نصرالله درکنار احمدی نژاد

     «محبوب عرب» صفتى است که اعراب به سید حسن نصرالله داده اند. دبیر کل حزب الله لبنان امروز بیش از همه سران کشورهاى عربى در کانون توجه رسانه ها قرار دارد. گزیده و کم سخن مى گوید اما همان چند کلمه هم به واسطه نفوذ در افکار مردم و مخاطبانش آنها را بیش از پیش شیفته سید مى کند. او همان قدر که براى دوستدارانش مایه افتخار و مباهات است لرزه بر اندام دشمنانش انداخته است. آشنایى با کودکى و نوجوانى رهبر حزب الله براى بسیارى از مردم و دوستداران وى جالب است. این که سید حسن در چه محیطى رشد و پرورش یافته موضوعى است که با عبدالکریم نصرالله پدر سید حسن نصرالله در میان گذارده ایم. وى که چندى پیش میهمان تهران بود، با وجودکسالت و خستگى فراوانش درخواست گفت وگو با «ایران» را به گرمى پذیرفت.

    * اجازه دهید بحث را با دوران کودکى سید حسن نصرالله آغاز کنیم. کودکى بزرگان همیشه براى مردم جالب و خواندنى بوده است. محیط رشد او چگونه بود و رهبر امروز حزب الله در چه محیطى پرورش یافت؟

    دوران کودکى سید حسن به نظر من عادى نبود. او از همان کودکى وابستگى عجیبى به مادرش داشت. البته به نظرم این موضوع چندان هم غیر طبیعى نبود چون من که مغازه دار بودم و در حقیقت نان آور خانواده و از صبح تا شب در بیرون از خانه کار مى کردم و بالطبع ارتباط بسیار کمترى نسبت به مادرش با سید حسن داشتم. در مغازه عکسى از امام موسى صدر داشتم. او خیلى به آن عکس خیره مى شد و مى توانم بگویم امام موسى صدر تأثیر فراوانى در سید حسن داشت.

    سید حسن نصرالله

    * خصوصیات اخلاقى فرزندتان در دوران نوجوانى چگونه بود؟

    حسن هیچ گاه کسى را اذیت نمى کرد و حرفى از او نشنیدم که ناراحتى کسى را در پى داشته باشد. او هم مانند همه نوجوانان و بچه ها شیطنت هایى داشت اما بسیارى از اوقات بر خلاف بچه هاى هم سن و سال خود که به تفریحاتى خاص مى پرداختند به مسجد مى رفت و در نماز هاى جماعت مسجد کرنتینا شرکت مى کرد.

    * این مسجد در کجا واقع بود ؟

    در شرق بیروت.

    * از دوران تحصیل سید حسن بگویید.

    پسرم از ? تا ? سالگى را در مدرسه گذراند و در سن ? سالگى نخستین مدرک رسمى خودش را گرفت و براى ادامه تحصیل عازم منطقه برج الحمود شد. او هم به لحاظ درسى و هم به لحاظ اخلاقى سرآمد شاگردان مدرسه بود.

    * دروس حوزوى را هم در همین ایام مى خواند ؟

    بله صبح ها به مدرسه مى رفت و بعد از ظهرها هم براى مطالعه دروس دینى به حوزه. جدیت او در یادگیرى دروس مدرسه و حوزه براى همه عجیب بود.

    سید حسن نصرالله در حال دعا خواندن

    * سید حسن تعادل میان حوزه و مدرسه را چطور برقرار کرده بود به نظر کار آسانى نمى آید.؟

    به نکته جالبى اشاره کردید. بارها به او مى گفتم پسرم من کار مى کنم که تو درس بخوانى و براى خودت در آینده کسى باشى آن وقت تو چطور مى خواهى بین مدرسه و حوزه تعادل برقرار کنى که حسن با نهایت احترامى که براى من قائل بود و در نهایت فروتنى گفت: «باباجان! حق دارى به این وضع معترض باشى اما من هم در مدرسه و هم در حوزه به لحاظ درسى در رتبه بالایى هستم و لطفاً شما هم نگران نباشید.»

    * ایشان در دوران کودکى بیشتر چه کتاب هایى را مطالعه مى کرد ؟

    در همان سن ? سالگى کتاب هاى سیاسى و اسلامى را مى خرید و مى خواند. او روزى نزدیک به ??? صفحه مطالعه مى کرد.

    * از دوستان فرزندتان در آن دوران بگویید.

    دوستان دوران کودکى حسن بزرگ تر از وى بودند و با وجود اختلاف سنى زیاد، صفا و صمیمیت عجیبى میان آنها برقرار بود. او همواره در حال گفت وگو با ادیبان و علما بود و با وجود سن کمى که داشت در باره قیام خونین امام حسین(ع) سخنرانى مى کرد.

    سید حسن نصرالله

    * از دوران سکونت فرزندتان در عراق و حوزه نجف اشرف بگویید.

    در دهه ?? میلادى و در دوران جنگ هاى داخلى لبنان، سید حسن به عراق رفت و در مدت کوتاهى توانست خود را مطرح کند. حوزه نجف هم در آن برهه همانند حوزه علمیه قم از جایگاه بالایى در تدریس برخوردار بود و اساتید بزرگى در آن حضور داشتند. پسرم در آن زمان ?? سال بیشتر نداشت. سید حسن از طریق سید محمد غروى که در آن زمان از دوستان شهید محمد باقر صدر بود به ایشان معرفى شد. آقاى غروى به سید تأکید کرده بود به علت حفاظت شدیدى که از آقاى صدر مى شود نامه را شخصاً تحویل ایشان ندهد. در اینجا لازم مى دانم یادى کنم از سید محمد غروى که به علت این که من استطاعت مالى نداشتم، حاضر شد همه هزینه سفر سید حسن به نجف را بپردازد. به سفارش او فرزندم ابتدا به مدرسه لبنانى ها که طلاب جبل عامل هم آنجا بودند رفت تا بتواند جا و مکانى براى استقرار خود بیابد. ? روز آنجا ماند و سپس از طریق واسطه هایى نامه را آقاى غروى به دست صدر رساند.

    سید حسن نصرالله وسید عباس وشیخ راغب درحج

    سید حسن نصرالله وسید عباس وشیخ راغب درحج

    * برخى مى گویند که ماجراى آشنایى سید حسن با سید عباس موسوى هم در همین حوزه نجف بود. این درست است ؟

    بله. محمد باقر صدر، حسن را در مدرسه علمیه آذریه ثبت نام کرد و اسباب آشنایى او با سید عباس موسوى را فراهم کرد. سیدعباس در آن زمان تقریباً رئیس طلاب لبنانى حوزه نجف بود. صدام در آن برهه، بسیارى از علما را بازداشت مى کرد یا به شهادت مى رساند. به همین علت هم سید عباس موسوى خیلى زود به لبنان بازگشت. من خودم هم در آن زمان در مجلس اعلاى شیعیان لبنان کار مى کردم و در آنجا با سید عباس آشنا شدم.

    * سید عباس موسوى درباره سید حسن چه دیدگاهى داشت؟

    (چند ثانیه سکوت) وقتى سید عباس به لبنان بازگشت در نخستین برخورد از او پرسیدم از پسرم خبرى دارى سید عباس هم پاسخ داد که او یک بزرگ مرد است. از این حرفش تعجب کردم و با خنده پرسیدم چطور که سید عباس با همان جذبه همیشگى اش پاسخ داد: «سید حسن قلب من است». سید عباس در جایى دیگر از شدت علاقه به پسرم این گونه گفت: «من شاید بتوانم بدون خانواده خود زندگى کنم اما بدون سید حسن نمى توانم.» آیت الله صدر هم علاقه خاصى به سید حسن داشت و شخصاً به سید حسن عمامه داد. به گمان ایشان فرزندم جزو یاران حضرت مهدى(ع) است.

    سید مقاومت

    * فرصت کوتاه است و سؤالات ما بسیار. اجازه دهید کمى به زندگى جهادى فرزندتان بپردازیم. چه شد که سید حسن از حجره هاى حوزه نجف و درس و بحث هاى دوران طلبگى، به عنوان رهبر حزب الله مطرح شد ؟

    من ? پسر و ? دختر دارم که حسن بزرگ ترین آنهاست. ? تن از خواهرانش به نام هاى سعاد، زکیه، امینه و زینب متأهل هستند و فاطمه با ما زندگى مى کند. برادرانش حسین و محمد شغل آزاد دارند و جعفر برادر چهارم او نیز کارمند رسمى دولت است.

    ? خواهر حسن در بدنه حزب مشغول فعالیت هاى اجتماعى هستند. سید حسین (برادر حسن) از کودکى به فعالیت هاى نظامى علاقه داشت و اکنون یکى از فرماندهان جنبش امل است. وقتى سید حسن در منطقه شرق بیروت سکونت داشت، با این که چندین سازمان مبارزاتى نظامى لبنانى در منطقه وجود داشت وى عضو هیچ دسته و گروهى نشد اما پس از بازگشت به روستاى بازوریه در حدود ?? سالگى عضو امل شد. پس از چندى هم سید حسین و سید حسن با یکدیگر مسئولیت جنبش امل در این منطقه را عهده دار شدند. در زمانى که حزب الله هنوز تأسیس نشده بود، سید حسن رتبه هاى ترقى را یکى پس از دیگرى در آن منطقه پشت سر گذاشت و توانست خود را به عنوان یکى از فرماندهان نظامى در جنوب لبنان مطرح کند.

    در همه این سال ها تمام تلاش من و مادر آنها بر این بوده که فرزندانى با ایمان تربیت کرده و تحویل جامعه دهیم.

    سید حسن نصرالله وسید عباس

    سید حسن نصرالله وسید عباس

    * ماجراى جدایى سید حسن از امل و تشکیل حزب الله چگونه بود؟

    همان طور که مى دانید در سال ???? رژیم صهیونیستى به لبنان حمله کرد. این حمله مصادف شد با بروز اختلافات شدید در میان رهبران ارشد امل که در نهایت به خروج افرادى چون پسرم، سید حسین موسوى، شیخ صبحى طفیلى، سید عباس موسوى و سید ابراهیم امین منجر شد. این افراد چندى بعد حزب الله را بنیانگذارى کردند و در سال ???? با صدور بیانیه اى اعلام موجودیت کردند. شیخ صبحى نخستین دبیر کل حزب الله بود و پس از او سید عباس موسوى به این سمت رسید. پس از شهادت سید عباس و خانواده اش توسط اسرائیل، سید حسن به عنوان کوچکترین عضو شوراى مرکزى حزب الله به دبیرکلى این حزب انتخاب شد.

    * بسیارى سید حسن نصرالله را متأثر از اندیشه هاى امام خمینى(ره) مى دانند. این تأثیر تا چه میزان است؟

    بله. او در زندگى اش به شدت از امام(ره) و امام موسى صدر تأثیر گرفته است. من در مغازه ام عکسى از امام موسى صدر داشتم. سید حسن هر وقت به مغازه ام مى آمد مى گفت: «بابا ممکن است من هم روزى مثل این مرد بشوم .»

    سید حسن نصرالله درجمع مردم

    پس از ربوده شدن امام موسى صدر دلبستگى و گرایش سیدحسن به اندیشه ها و افکار امام خمینى(ره) بیشتر شد به طورى که این موضوع به وى قدرت و معنویت عجیبى بخشید. همین الآن هم وقتى حرف امام(ره) پیش مى آید اشک از چشمان سید حسن جارى مى شود و این امر نشان از علاقه خاص ایشان به آن بزرگوار دارد.

    * پسر شما پس از پیروزى حزب الله در جنگ ?? روزه به عنوان قهرمان عرب و نخستین مرد عربى که توانسته در برابر رژیم غاصب قدس بایستد و پیروز شود به جهان معرفى شد. بسیارى از مردم جهان عرب اگر چه ممکن است شیعه هم نباشند اما نام فرزندان خود را سید حسن مى گذارند. شما به عنوان پدر سید حسن نصرالله از این بابت چه احساسى دارید؟

    خوب طبیعى است که خوشحال باشم. خدا فرموده «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم». در جات انسان ها را فقط خداست که بالا مى برد و هرگاه انسان در خط و مسیر و درگاه خدا حرکت کند خدا نیز در جات او را متعالى مى کند. من و مادرش خود را از خیلى چیزها محروم کردیم تا سید حسن و سایر فرزندانم را بچه هایى صالح بار بیاوریم. اجازه دهید به خاطره اى اشاره کنم. یک بار خبرنگار یک نشریه مشهور آمریکایى پیش من آمد و پرسید چرا فرزندشما را همه دوست دارند در پاسخش گفتم هر کس خدا او را دوست داشته باشد براى همه دوست داشتنى مى شود. این خبرنگار دوباره پرسید چه احساسى پیدا مى کنید وقتى هر روز پسرتان را به مرگ تهدید مى کنند من هم به او گفتم شهادت براى ما افتخار و امرى عادى است. هنگامى که سید هادى (فرزند سیدحسن) شهید شد بسیارى از مردم براى عرض تسلیت به منزل ما مى آمدند ولى اعضاى خانواده با مردم به گونه اى برخورد مى کردند که گویا اتفاقى نیفتاده است. سید حسن همواره مى گفت که فرزندش با سایر شهداى حزب الله تفاوتى ندارد.

    سید حسن نصرالله درجلسه مقابله قران

    * اجازه دهید به جنگ ?? روزه باز گردیم. چه خاطره اى از آن روزها دارید؟

    به محض اسیر شدن دو سرباز اسرائیلى توسط نیروهاى حزب الله، به من اطلاع داده شد که باید فوراً خانه خود را ترک کنیم. پس از ترک خانه به باغى که در نزدیکى روستاى خواهرم بود رفتیم و در آنجا ساکن شدیم. هنوز نیم ساعت بیشتر از خروج ما از خانه مان نگذشته بود که جنگنده هاى اسرائیلى خانه ام را با خاک یکسان کردند. ?? روز را آنجا بودیم که از ما خواسته شد با تغییر مکان به بیروت بازگردیم. در راه بازگشت اسرائیلى ها تمام جاده را بمباران مى کردند.

    * آیا در طول جنگ با سید حسن در ارتباط بودید؟

    بله. البته این ارتباط فقط به صورت تلفنى بود. او براى دلدارى ما خانواده اش را بارها به دیدن ما فرستاد.

    * در طول اقامت خود در تهران با مسئولان ایرانى از جمله محمود احمدى نژاد رئیس جمهورى ایران دیدار کردید. چه احساسى از دیدار با وى داشتید ؟

    دیدار من با ایشان یک دیدار سیاسى نبود. در مدت زمان کوتاه دیدار احساس مى کردم با عضوى از خانواده خود سخن مى گویم. احمدى نژاد به نظر من انسان بزرگى است



  • کلمات کلیدی :
  • گل یاس ()

    ناگفته هایی : سید خدا:: 87/7/8:: 11:27 عصر
    سلام دوستان...خوبین ایشالله...اومدم بگم من فردا دارم میرم مشهد...اما رضا طلبیدم...اومدم حلالیت بطلبموووخلاصه اگه رفتیمو برنگشتیم هم حلال هم دعا پی لیز....دعام کنید...یاعلی مدد

  • کلمات کلیدی :
  • گل یاس ()

    ناگفته هایی : سید خدا:: 87/7/5:: 12:32 صبح

    سلام...

    ایمان دارم زندم و له شدنشو میبینم



  • کلمات کلیدی :
  • گل یاس ()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    814056:کل بازدید
    32:بازدید امروز
    15:بازدید دیروز
    پیوندهای روزانه
    درباره خودم
    به سپیدی یاس ، به سرخی خون
    لوگوی خودم
    به سپیدی یاس ، به سرخی خون
    لوگوی دوستان








    لینک دوستان

    .: شهر عشق :.
    مسافر
    احسان آقای گل گلاب
    من و دلتنگ
    حریم یاس
    پیدای پنهان
    الفاتح
    کویر
    عشق است خداوند
    بشنوازدل

    دسته بندی یادداشت ها
    جنایت . دلتنگی . شهید . غزه . قتل عام . مرگ بر اسرائیل . ولایت فقیه،امام صادق (ع) .
    بایگانی
    یا زهرا ...
    امروز 1 تیر است...
    پس دلزده و خسته نباشید ای قوم...در قافبه احمدی نادی مانده است..
    ولادت عمه سادات گرامی باد
    ایرانی همیشه پیروز
    روح خدا به خدا پیوست...
    تسلیت
    انتخابات
    شهید مطهری
    پسری با نام حسین که مایکل صداش میکنن!!!
    دریا
    راننده تاکسی!!!
    سال 84 سال ظهور آقامون باشیا
    نوروز در روایات اسلامی
    یادی از ملکوت ( برای شهید محمود یوسفی )
    چند عکس و چند سوال..
    خطابه های امام سجاد و خانم زینب
    امام حسین (علیه السلام) در نگاه اندیشمندان
    یا عباس یا سیدی
    زندگینامه حسین بن علی (شهید کربلا)
    یه داستان..
    علل پیروزى انقلاب اسلامى و سقوط رژیم پهلوى
    غدیر خم
    عیدتون مبارک...
    میلاد اشک مبارک...
    ولادت مادرمون زهرا(س) مبارک باد
    السلام علیک یا فاطمه الزهرا
    پاییز 1387
    تابستان 1387
    بهار 1387
    پاییز 1384
    تابستان 1384
    بهار 1384
    زمستان 1383
    تیر 88
    خرداد 88
    فروردین 88
    اسفند 87
    بهمن 87
    دی 87
    آذر 87
    مهر 87
    آذر 88
    مرداد 88
    بهمن 88
    اسفند 88
    آذر 95
    مهر 92
    فروردین 97
    اردیبهشت 97
    دی 97
    آذر 97
    مهر 98
    بهمن 98
    فروردین 0
    آذر 99
    اردیبهشت 0
    خرداد 0
    تیر 0
    مرداد 0
    اشتراک