به سپیدی یاس ، به سرخی خون | |||
سلام...آخرای سال 84 هستش...دم سال تحویل قشنگترین و سخت ترین لحضات عمر منه...باورتون نمیشه...اما واقعا یه حالی دارم که نمیدونم خوبه یا بد...اما خدا رو شکر که زود میگذره...دلم بد جور اون منوقع هوای اما رضا رو میکنه...
راستی ببخشین که دیر به روز میکنم...دیگه زیاد ...بیخیال...
واسه همه مریضا جانبازا شهدا پدر مادرا همه اونایی که دوسشون داریمو دوسمون دارن و مخصوصا من دعا کنید موقع سال تحویل...
ما را که غیر داغ غمت بر جبین نبود
نگذشت لحظه اى که دل ما غمین نبود
هرچند آسمان به صبورى چو ما ندید
ما را غمى نبود که اندر کمین نبود
راهى اگر نداشت، به آزادى و امید
رنج اسارت، اینهمه شور آفرین نبود
اى آفتاب محمل زینب، کسى چو من
از خرمن زیارت تو خوشه چین نبود
تقدیر با سر تو مرا همسفر نمود
در این سفر مقدر من غیر از این نبود
گر از نگاه گرم تو آتش نمى گرفت
در شام و کوفه خطبه من آتشین نبود
گر شوق سر به چوبه محمل زدن نداشت
زینب پس از تو، زینب محمل نشین نبود
در حیرتم که بى تو چرا زنده مانده ام
عهدیکه با تو بستم از اول چنین نبود
ده روزه فراق تو، عمرى به ما گذشت
یک عمر بود هجر تو، یک اربعین نبود
فصلی گذشت و عید به این خانه سر نزد
نوروز هم حریف غم ما نمی شود
یا علی مدد