سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به سپیدی یاس ، به سرخی خون
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو


هرچه شمردنى است به سر رسد و هر چه چشم داشتنى است در رسد . [نهج البلاغه]
ناگفته هایی : سید خدا:: 84/11/27:: 2:19 عصر

پیش از همه به خاطر این تاخیرم معذرت میخوام...کسالت داشتم نمیشد زودتر از این به روز کنم... سلام...

ایل بهار پشت سرت صف کشیده بود
پیش از تو هیچ حادثه این را ندیده بود
زخمی ترین غریبه ! این قوم روبرو
پاییز چشمهای تورا خواب دیده بود

صاحب ذخائر الافهام از عبد الله بن داود،از راویان موثق، از ابن عباس نقل کرده که گفت:

یک روز در مسجد النبی نماز صبح را با رسول خدا(ص) خواندیم. پس از تعقیبات نماز رسول خدا روی مبارک خود را که همچون ماه تمام می درخشید به سوی ما نموده، در حالی که به محراب خود تکیه داشت با سخنان شگفت انگیزی ما را موعظه می فرمود و به بهشت ترغیب نموده از آتش بر حذر می داشت، ما هم با سخنان او خوشحال و شادمان بودیم. در این حال پیامبر(ص) روی خود را بالا آورده و چهره اش (از شادی) درخشید، نگاه کردیم دیدیم حسن و حسین- در حالی که حسن با دست راست دست چپ حسین را گرفته بود - به سوی او پیش آمده میگویند:« چه کسی همانند ماست، در حالی که خداوند جد ما را شریفترین اهل آسمان ها و زمین، پدر ما را بهترین اهل مشرق و مغرب، مادر ما را سرور همه زنان عالم، مادر بزرگ ما را مادر همه اهل اایمن و ما را سرور همه جوانان اهل بهشت قرار داده است؟»

با شنیدن و دیدن این صحنه شادی ما فزونی یافت. هر یک به دیگری بر ولایت آنان و برائت از دشمنانشان تهنیت می گفتیم. پس به رسول خدا نگریسته دیدیم اشک بر گونه هایش جاریست. با خود گفتیم: سبحان الله اکنون که وقت شادیست، چرا رسول خدا میگرید؟ خواستیم از او بپرسیم،( او خود رو به حسنین نموده) فرمود: فرزندانم! به خاطر اهانت و آزاری که پس از من می بینید خدا مرا صبر دهد. و گریه پیامبر فزونی یافت. در این هنگام آندو را به سوی خود خوانده وبر دامن خود نشانید.حسن(ع) را بر زانوی راست و حسین(ع) را بر زانوی چپ خود نشانده فرمود: پدرم فدای پدر شما و مادرم فدای مادر شما، و لبان حسن(ع) را بوسه می زد و مدتی طولانی او را بوئید و گلوی حسین(ع) را بوسه زد و مدتی طولانی او را بوئید، باز اشک هایش فرو ریخت و منقلب شد. ما هم - بی آنکه به راز مطلب پی برده باشیم - از گریه او منقلب شدیم. چیزی نگذشته بود که حسین(ع) برخاسته گریان و غمین به سوی مادرش رهسپار شد. وقتی که به حضور مادر خود رفت و او حسین(ع) را گریان دید برخاسته اشک او را پاک کرد و در حالی که از گریه او گریان شده، او را آرامش می داد، می فرمد: نور دیده ام! میوه دلم! چرا گریه می کنی؟ خدا چشم تو را نگریاند، ای بازمانده قلبم، ، تو را چه شده است؟ عرض کرد: مادر جان خیر است(چیزی نیست). فرمود: تو را به آن حقی که بر تو دارم و به حق جد و پدر خود بگو ببینم چه شده است؟

عرض کرد:« مادر جان! (گویا) جدم به علت رفت و آمد زیادم از من رنجیده است.» فرمود: فدایت شود،چرا؟ عرض کرد: «مادر جان من و برادرم خدمت جد خود رفتیم تا او را زیارت کنیم، در مسجد در حالی که پدرم بود و یاران پیامبر دور او نشسته بودند، به خدمتش رسیدیم. او حسن(ع) را طلبید و بر زانوی راست خود نشاند و مرا طلبید و بر زانوی چپ خود نشاند. پس به این قانع نشد تا اینکه دهان (و لبان) حسن(ع) را بوسید مدتی طولانی بوئید. اما دهان و(و لبان) مرا نبوسید و بر گلویم بوسه زد. اگر مرا دوست می داشت و از من بدش نمی آمد، باید مرا مثل برادرم می بوسید،تو (بیا) دهان مرا ببوی، آیا در دهان من بوی بدی است که دوست ندارد

زهرا(س) فرمود: نه عزیزم: به خدای بزرگ سوگند در دل رسول خدا ذره ای از تو ناراحتی در دل نیست. عرض کرد: «پس چرا با من همچون برادرم برخورد ننمود؟» فرمود: فرزندم بارها از جدت شنیده ام که می فرممود: حسین(ع) از من است و من از اویم، آگاه باشید هر که حسین(ع) را بیازارد مرا آزرده است. فرزندم! آیا یاد نمی آوری آن هنگامی را که تو و حسن(ع) پیش روی او با هم کشتی گرفته بودید، او حسن(ع) را تشویق می کرد و می فرمود: حسن! محکمتر، قویتر! من عرض کردم پدر جان! چگونه بزرگتر را بر کوچکتر می شورانی؟ فرمود: دخترم! این جبرئیل است که دارد حسین(ع) را تشویق می کند و می شوراند و من هم حسن(ع) را. فرزندم! روزی جد تو به منزل ما گذر کرد. تو در گهواره گریه می کردی. وقتی داخل شد فرمود: فاطمه! او را آرام کن، آیا نمیدانی گریه او مرا آزرده می سازد؟ آیا نمیدانی گریه او ملائکه را آزار میدهد؟و بارها فرموده است: خدایا! من حسین را دوست می دارم، و هر که او را دوست بدارد نیز دوست میدارم، با این حال چگونه میگویی تو را دوست ندارد؟ تاکنون خدمت پیامبر برویم (ببینیم ماجرا چه بوده است)، پس دست حیسن(ع) را گرفته دامن کشان تا درب مسجد آمد. فاطمه(س) به جز پیامبر و علی را ندید،همین که پیامبر او را دید از ته دل آهی کشید و با دلشکستگی آنقدر گریست که اشک بر گونه ها جاری و آستینهایش تر شد.عرض کرد: پدر جان! سلام بر شما.پیامبر(ص) فرمود: ای فاطمه! سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد. عرض کرد: سرورم، حسینم را چگونه شکستی؟ آیا نفرموده ای که او گل آرام بخشمن است؟ آیا نفرموده ای که او زینت آسمانها و زمین است؟

فرمود: چرا دخترم! اینها را گفته ام! عرض کرد: خوب. چرا او را همانند برادرش حسن نبوسیدی؟ او گریان نزد من آمده است وهر چه تلاش کرده ام تا او را آرام کنم اما آرام نمی شود. فرمود: دخترم! این رازی دارد که می ترسم اگر بشنوی زندگیت پریشان و دلت شکسته شود. عرض کرد: پدر جان تو را به حقی که ( بر ما داری آن را از من پنهان مدار. پیامبر(ص) گریست و فرمود : هر آینه ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم. دخترم، فاطمه جان! اکنون این برادرم جبرئیل است که از خدای بزرگوار به من خبر می دهد. سرانجام حسن(ع)با زهری که همسرش دختر اشعث به او میخوراند از دنیا رحلت می کند. از این رو من لبان او را که محل تماس با زهر است بوئیدم و بوسیدم. حسین(ع) نیز با شمشیر سرش از تن جدا می شود و به شهادت می رسد. از این رو من گلوی او را که محل تماس شمشیر است بوسیدم و بوییدم.

فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)/ 53

بیدار وشان به خواب می خندیدند
در ظهر عطش به آب می خندیدند
در فصل جنون نیزه ها پیدا بود
تا شانه ی آفتاب می خندیدند

راستی یکی از اقوام نزدیکم روز 22 بهمن فوت شد...واسه شادی روح همه گذشتگان یک فاتحه قرائت کنید...یا علی مدد 



  • کلمات کلیدی :
  • گل یاس ()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    810364:کل بازدید
    41:بازدید امروز
    69:بازدید دیروز
    پیوندهای روزانه
    درباره خودم
    به سپیدی یاس ، به سرخی خون
    لوگوی خودم
    به سپیدی یاس ، به سرخی خون
    لوگوی دوستان








    لینک دوستان

    .: شهر عشق :.
    مسافر
    احسان آقای گل گلاب
    من و دلتنگ
    حریم یاس
    پیدای پنهان
    الفاتح
    کویر
    عشق است خداوند
    بشنوازدل

    دسته بندی یادداشت ها
    جنایت . دلتنگی . شهید . غزه . قتل عام . مرگ بر اسرائیل . ولایت فقیه،امام صادق (ع) .
    بایگانی
    یا زهرا ...
    امروز 1 تیر است...
    پس دلزده و خسته نباشید ای قوم...در قافبه احمدی نادی مانده است..
    ولادت عمه سادات گرامی باد
    ایرانی همیشه پیروز
    روح خدا به خدا پیوست...
    تسلیت
    انتخابات
    شهید مطهری
    پسری با نام حسین که مایکل صداش میکنن!!!
    دریا
    راننده تاکسی!!!
    سال 84 سال ظهور آقامون باشیا
    نوروز در روایات اسلامی
    یادی از ملکوت ( برای شهید محمود یوسفی )
    چند عکس و چند سوال..
    خطابه های امام سجاد و خانم زینب
    امام حسین (علیه السلام) در نگاه اندیشمندان
    یا عباس یا سیدی
    زندگینامه حسین بن علی (شهید کربلا)
    یه داستان..
    علل پیروزى انقلاب اسلامى و سقوط رژیم پهلوى
    غدیر خم
    عیدتون مبارک...
    میلاد اشک مبارک...
    ولادت مادرمون زهرا(س) مبارک باد
    السلام علیک یا فاطمه الزهرا
    پاییز 1387
    تابستان 1387
    بهار 1387
    پاییز 1384
    تابستان 1384
    بهار 1384
    زمستان 1383
    تیر 88
    خرداد 88
    فروردین 88
    اسفند 87
    بهمن 87
    دی 87
    آذر 87
    مهر 87
    آذر 88
    مرداد 88
    بهمن 88
    اسفند 88
    آذر 95
    مهر 92
    فروردین 97
    اردیبهشت 97
    دی 97
    آذر 97
    مهر 98
    بهمن 98
    فروردین 0
    آذر 99
    اردیبهشت 0
    خرداد 0
    تیر 0
    مرداد 0
    اشتراک